به زهر تشنه لبم با شکر چه کار مرا


دراز باد شبم با سحر چه کار مرا

مرا نشاط تماشا بس از بهشت وصال


به قیمت کم و بیش ثمر چه کار مرا

ز بهر کاوش دل اهل درد نیش طلب


من و نگاه تو، با نیشتر چه کار مرا

مرا فریب دهد ناله ای و به غم گوید


ز من ترانه شنو با اثر چه کار مرا

ز ناز شربت کوثر نمی چشیدم، آه


به آتش دل داغ جگر چه کار مرا

من و شکستن افغان به سینه در شب غم


به نغمه سنجی مرغ سحر چه کار مرا

چرا ز غرفی جانباز سر نمی طلبی


فدای تیغ تو جانم، به سر چه کار مرا